مجموعه اشعار و نوشته های مهدی کریم بخش ساحلی

ادبیات کلاسیک ایران : گزیده اشعار غنایی فارسی کهن گرایان

مجموعه اشعار و نوشته های مهدی کریم بخش ساحلی

ادبیات کلاسیک ایران : گزیده اشعار غنایی فارسی کهن گرایان

ادبیات کلاسیک ایران : گزیده اشعار غنایی فارسی کهن گرایان

شعری از : جلال الدین محمد بلخی ( مولوی )



بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست

بگشای لب که قند فراوانم آرزوست

ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر

کآن چهره مشعشع تابانم آرزوست

بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز

باز آمدم که ساعد سلطان آرزوست

گفتی ز ناز ، بیش مرنجان مرا برو !

آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست

و آن دفع گفتنت که ، برو شه به خانه نیست

و آن ناز و باز و تندی دربانم آرزوست

یعقوب وار   وا اسفاها  همی زنم

دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست

والله که شهر بی تو مرا حبس می شود

آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست

زین همرهان سُست عناصر دلم گرفت

شیر خدا و رستم دستانم آرزوست

جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او

آن نور روی موسی عمرانم آرزوست 

زین خلقِ پُر شکایت گریان شدم ملول

آن های هوی و نعره مستانم آرزوست

گویاترم  ز بلبل ، اما ز رشک عام

مُهر است بر دهانم و افغانم آرزوست

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر

کز دیو  و  دد ملولم ، انسانم آرزوست

گفتند : یافت می نشود ، جسته ایم  ما

گفت : آن که یافت می نشود آنم آرزوست

پنهان ز دیده ها و همه دیده ها از اوست

آن آشکارا صنعت ِ پنهانم آرزوست

گوشم شنید قصه ایمان و مست شد

کو قسم چشم ؟ صورت ایمانم آرزوست

یک دست جام باده و یک دست جعد یار

رقصی چنین میانه میدانم آرزوست  .

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد