شعری از : فخرالدین عراقی
ز دو دیده خون فشانم ز غمت شب جدایی
چه کنم که هست اینها گل باغ آشنایی
همه شب نهاده ام سر چو سگان بر آستانت
که رقیب در نیاید به بهانه گدایی
درِ گلستان چشمم ز چه رو همیشه باز است ؟
به امید آنکه شاید تو به چشم من در آیی
سر و برگ گل ندارم ، ز چه رو روم به گلشن
که شنیده ام ز گلها همه بوی بی وفایی
به کدام مذهب است این ، به کدام ملت است آن
که کشند عاشقی را که تو عاشقم چرایی
به قمار خانه رفتم ، همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم ، همه زاهد ریایی
درِ دیر می زدم من که ندا ز در درآمد
که درآ ، درآ عراقی که تو هم از آن مایی .
سلام دوست عزیز
به خاطر سایت زیباتون بهتون تبریک می گم.
خوشحال می شم اگه به من هم سر بزنید
اگر مایل به تبادل لینک هستید از طریق لینک زیر به صفحه تبادل لینک رفته و سایت خود را به صورت اتوماتیک ثبت کنید
http://tabadollink.azuka.biz
[گل]
سلام رفیق
خیلی ممنونم از توجه تون . قدر دان بابت معرفی یک سایت . متشکرم